پاسخ- اولین نکته در ازدواج، انتخاب خویش قبل از انتخاب همسر است. ما باید اول خودمان را انتخاب کنیم. یعنی ما می توانیم هدف ها یا دغدغه های متعددی در زندگی داشته باشیم که شباهتی به یکدیگر نداشته باشند. انتخاب خویش یعنی انتخاب هدف، دل خوشی نهایی و انتخاب حساسیت ها. در زندگی چه چیزی به من احساس خوشبختی یا بدبختی می دهد؟ من به چه جایی برسم احساس موفقیت یا شکست می کنم؟ خیلی از مردم برای خودشان هدفی مشخص نکرده اند.
من از دانشجویان می پرسم که دل خوشی شما در زندگی چیست ؟ یعنی چه چیزی است که بهانه ی نفس کشیدن شما در دنیاست ، شما زندگی می کنید چون آن چیز را دارید یا زندگی می کنید که به آن برسید یا زندگی می کنید تا آن چیزی را که دارید از دست ندهید. اگر آن چیز نباشد زندگی برای شما مفهوم ندارد. دل خوشی شما در زندگی چیزی است که برنامه های زندگی شما جوری تنظیم می شود که به آن برسید، در درس خواندن ،ازدواج، حرف زدن یا سکوت کردن تان .اکثراً این طور به مسئله نگاه نکرده اند. اکثر می گویند که ما زندگی می کنیم یعنی دیپلمی می گیریم بعد از کنکور دانشگاه می رویم ،لیسانس، ازدواج، بچه و بعد پیری .
ما در ازدواج دنبال همراه مان می گردیم. پس باید اول راه را پیدا کرد تا بتوان همراه را انتخاب کرد. وقتی ما هنوز هدف مان را از زندگی نمی دانیم و به آن ثبات شخصیت نرسیده ایم که حساسیت ها و ثبات های مان مشخص باشد و چیزی که به ما احساس خوشبختی یا بدبختی می دهد مشخص باشد، چطور می توانیم همسرمان را انتخاب کنیم؟ ما باید کسی را انتخاب کنیم که هم مسیر ما باشد و دغدغه اش با ما یکی باشد. اگر این طور نباشد زندگی ما شبیه بازی طناب کشی می شود. یعنی زن می خواهد به هدفش برسد بنابراین از مرد برای رسیدن به هدفش استفاده می کند و مرد هم برای رسیدن به هدف خودش از زن استفاده می کند. معمولا این مسابقه ی طناب کشی برنده ندارد. مگر اینکه زن و مرد به توافق برسند و از دعوایشان نتیجه ای بگیرند.
پس مرحله ی انتخاب خویش خیلی حساس است. اگر دغدغه ی اصلی فردی حرف مردم باشد، وقتی با فردی ازدواج کند که دغدغه ی اصلی اش حرف خداست، این دو نفر براحتی نمی توانند با هم زندگی کنند. حتی در همان ابتدای عقد و عروسی اختلاف پیش می آید زیرا یکی می گوید: ببینیم مردم چه چیزی را می پسندند و دیگری می گوید که ببینیم خدا چه چیزی را می پسندد. یعنی یک نفر هدفش جلب رضایت مردم و یک نفر هدفش جلب رضایت خداست. معمولا این دو نفر با هم تنش دارند. پس ما باید راه و هدف مان را انتخاب کنیم و به یک اندازه ای از ثبات شخصیت برسیم تا به انتخاب همسر برسیم.
طبق آمار ،متوسط سن ازدواج در آقایان 28 سال و در دخترها 23 سال است که در کلان شهرها سن آقایان به 30 سال هم می رسد و این نشان می دهد که در جامعه ی ما وضعیت ازدواج خوب نیست.
سوال – اگر مهارت های انتخاب همسر را هم بدانیم .ولی تا زمانی که ما مهارت های لازم برای خوب زندگی کردن را نداشته باشیم ، آیا ازدواج خوبی خواهیم داشت ؟
پاسخ – ما هم در انتخاب درست و هم زندگی درست، مشکل داریم که نتیجه ی آن می شود آمار بالای طلاق. موضوع ازدواج ، موضوع مخصوص مجردها نیست حتی کسانی که ازدواج کرده اند در اطرافشان کسانی را دارند مثل خواهر یا دختر و پسر که می خواهند ازدواج کنند. اگر ما با این زاویه به بحث ازدواج نگاه کنیم، ازدواج یک بحث ملی می شود.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0